ساعت ۱۰ شب شده؛  یک لیوان آب جوش برای خودم میریزم و میشینم. فرشته کوچولو هم نها را به هم ریخته تا جای خواب پیدا کند و کنارم دراز کشیده است و عروسکش را هم کنارش گذاشته. ایشان دارد سفارش میدهد برای آفیسش و هم زمان سریالی هم تماشا میکند.

دیشب زیاد خوب نخوابیدم،  نمیتوانستم سرم را روی بالش بگذارم. شبها یک کلاه سرم میگذارم که سردرد نگیرم شاید برای همین باشد! صبح ساعت ۱۰ دقیقه به نه بیدارشدیم،  ایشان دوش گرفت،  کتری را روی گاز گذاشتم که گفت برمیگردد و صبحانه میخورد. رفت برای سرویس یکی از ماشینها،  یک لیوان آب جوش ریختم با چند قطره آبلیموی تازه و گذاشتم کمی سرد شود. خانه را گردگیری کردم  و سرویسهای پایین را شستم و جارو کشیدم.یکسری ماشین را روشن کردم.  ۱۰ شده بود که ایشان برگشت و صبحانه اش را خورد. تا ۱۰.۵ کارم را انجام دادم و دوش گرفتم. آقایی برای کار های خانه که ایشان میخواهد انجام بدهد آمده بود و داشتند با هم گپ میزدند. ساعت ۱۱.۵ رفت و برای خودم آب پرتقال تازه ریختم. 

برای ناهار سبزی پلو میخواستم درست کنم که ایشان گفت کوکو سبزی میخورد. خانه را طی کشیدم و داشتم کاهو و گلکلم و بروکلی برای سالاد میشستم که ایشان تلفنی داشت و گفتند ماشین آماده  است. یکسری دیگر ماشین  را روشن کردم و مایه کوکو را توی یخچال گذاشتم و رفتیم. فرشته کوچولو هم سرش را انداخت پایین و آمد!! 

ساعت ۱.۵ برگشتم خانه، کوکو را درست کردم و همینطور سالاد را. ایشان سرراه رفت نان بخرد که با نان و تن ماهی و کالباس برگشت. ناهارمان را خوردیم و ساعت ۳.۵ رفتم خرید. 

ابروهایم را سامان دادم،  ۳ تا شلوار ورزشی کلفت خریدم،  از کارم زنگ زدند و خواستند برگردم سر کار که گفتم تا فردا خواهم گفت. 

پد صورت گرفتم. کراسان هم خریدم و به دنبال آرایشگاه  بودم که پایین موهایم را کوتاه  کنم که ساعت کاریشون به پایان  رسیده بود. از سوپر دانه،  تخم مرغ،  پد،  پاپکورن،  بلوبری و تمشک فریز شده،  نان ساندویچی،  نارنگی و چیپس خریدم. از میوه فروشی گوجه گیلاسی، فلفلدلمه ای ریز،  پشن فروت،  قارچ، پرتقال،  به،  کاهو و فنل(رازیانه) خریدم و ساعت ۵.۴۵ دقیقه بود که برگشتم خانه و ۶ خانه بودم . مادرم هم زنگ زد و کمی حرف زدیم توی راه. 

خریدها را جا به جا کردم و چای دم کردم و کمی میوه ها را شستم. پاپ کورن خوردم،  لباسهای شسته را بالا پهن کردم. دوست ایشان برای کاری آمد و زود رفت. با ایشان به دنبال کلید گم شده ای میگشتیم و هر جایی که باید میبود را زیرو رو کردیم و پیدایش نکردیم. 

 نشستیم چای خوردیم و  حرف زدیم، نامه های رسیده روز را   را بررسی کردیم. با فرشته بازی کردم و تی وی تماشا کردیم. برای مادرم  لیست  چیزهایی که گلوتن دار هستند و باید پرهیز کند را فرستادم و نمایندگی نزدیک خا نه اشان پیدا کردم که نانهای گلوتن فری دارند. 

شام هم که خودم سالاد خوردم با یک برش کوچک نان سبوس دارو ایشان هم پنیر ورقه ای و سالاد و کالباس مرغ خورد. 

آشپزخانه را سامان  دادم و ایشان هم کمک کرد و کارمان انجام شد. 

به تماشای سریالهای پلیسی و گپ و کفتگو نشستیم.

 شب آرام و دلمان خوش و امید به مهربانی خداوند. 

الهی هر شبتان پراز امید به مهربانی بی پایانش باشد ،  امید به اینکه فردایتان از امروزتان بهتر است. 

الهی همه فرداهایتان از روزهای پیشینش بهتر و بهتر باشد. 

الهی آمین 



زندگی باغ تماشای خداست

هم ,ایشان ,خانه ,ساعت ,۵ ,رفت ,کردم و ,که ایشان ,خوردیم و ,امید به ,روشن کردم

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مطالب اینترنتی اینجا زیبایی را درک کن هه تول مه تول روزمرگی های زندگی یک آدم آزاده mymovies8 کیمیا مهسا کلاب دانلود، بازی، اخبار، علمی و... تکنیک های ورزشی تی خودرو